سفر پرماجرا - قسمت دوم
این روزها کمبود وقت و نداشتن اینترنت من رو از وبلاگم دور کرده! حالا که فرصتی پیش اومده به همراه قطره ای اینترنت، ادامه خاطرات سفرمون رو مرور می کنم. به سمت بجنورد که حرکت کردیم بهار خوابید و تقریبا تا برسیم خواب بود. شب ساعت 10 رسیدیم و بهار که دیگه بیدار شده بود از دیدن مادربزرگش واقعاً ذوق زده شده بود و از در و دیوار بالا می رفت. شب که خیلی خسته بودیم به خاطر زیارتهای شبونه، تخت خوابیدیم. فردا بعد از ظهر عازم گشت و گذار شدیم اول رفتیم بوستان جاوید سر مزار بابای علی که فاتحه بخونیم که بهار خواب بود و اونجا تازه بیدار شد. بعد رفتیم یه گشت تو بازار زدیم و رفتیم آیینه خانه مفخم رو ببینیم که گفتن واسه تعمیرات فعلاً بازدید نداریم. آیینه خانه م...